خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
خودکامه
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
صفت مرکب
۲
زبان دیگر
۲.۱
برگردانها
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
خود/کامه/
صفت مرکب
ویرایش
خودکامه
هرچی که او بخواد باید انجام بشه، دیگران اصلا مهم نیست چه نظر یا ایدهایی دارند.
مستبد
،
دیکتاتور
،
زورگو
.
به
کام
خود رسیدن، اراده خود را تحمیل کردن.
زبان دیگر
ویرایش
سریانی
شهربان، مرزبان.
––––
برگردانها
ویرایش
ترجمه
انگلیسی:
dictator
autocrat