رس
(~.)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشمصدر متعدی
ویرایش- بند کردن و بازداشتن کسی را.
- اصلاح کردن میان قومی را.
- افساد کردن (از اضداد است)
- چاه کندن.
- در زیر خاک پنهان کردن چیزی را.
- در گور کردن مرده را.
- دانستن امور قوم و خبر آنها.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(رَ)
اسم
ویرایش- ریسمان.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(رُ)
- خاک مخصوص کوزه گ
ریشه
ویرایشصفت
ویرایش- محکم، سخت ؛ ~ کسی را بالا آوردن کنایه از: او را اذیت و آزار کردن. ؛ ~کسی را کشیدن او را بی نهایت خسته کردن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(~.)
صفت
ویرایش- حریص، حریص به خوردن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
برگردانها
ویرایش- انگلیسی
- clay
- unripe
- serotinous
- serotine
- serotinal
- semiearly
- self checking
- redresser
- rathe
- rath
- purview
- pug
- premature
- precocious
- marl
- long range
- knee deep
- gunshot
- finallist
- far reaching
- eyeshot
- earshot
- bole
- argil
- slink
- shouting distance
- rareripe
- outrange
- lager
- gleization
- error cheking code
- argillaceous
- gault
- long tom
- loamy
- clayish
- gley
- fuller's earth
- loam