فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /رِکاب/

  اسم ویرایش

رکاب

  1. حلقه‌ای فلزی در دو طرف زین که سوار هنگام سوار شدن پا را در آن قرار می‌دهد. جمع: رُکَب.
    مرا رفت باید بدین چاره زود/ رکاب و عنان را بباید بسود «فردوسی»
  2. پله مانندی از فلز برای دوچرخه یا در بخش ورودی و خروجی اتوبوس.

  مثال ویرایش

  1. پا در رکاب بودن: حاضر بودن، آماده بودن.
  2. رکاب گران کردن: تند راندن.

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه