زق
فارسی ویرایش
گونههای دیگر نوشتاری ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- عربی
آوایش ویرایش
- /زَقّ/
مصدر لازم ویرایش
زق
- خوراک دادن مرغ به جوجه.
زبان دیگر ویرایش
- بهاری
اسم ویرایش
زُقّ
- سرما زده، دست و پایی که بر اثر سرمای شدید سیاه گردد.
- عللَرِم سِئوقدَن زُقّللَدِ.
- دستهایم از سرما سیاه شده.
- عللَرِم سِئوقدَن زُقّللَدِ.
––––
برگردانها ویرایش
ترجمهها
|
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین