زنگ
(زَ)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(~.)
- اکسید آهن، ماده‌ای نارنجی رنگ که در اثر ترکیب اکسیژن و آهن بوجود می‌آید.
- پرتو ماه و آفتاب.
- زنگی، سیاه پوست.
- کنایه از: غم، اندوه، شب، تیرگی.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
اسم
ویرایشآوایش
ویرایشسمپا: "zang
- زنگ صدا
برگردان‌ها
ویرایشترجمهها
- اکسید فلز
برگردان‌ها
ویرایشترجمهها
- ایتالیایی
اسم
ویرایش- انگلیسی
- tocsin
- rust
- wheat rust
- warning
- tintinnabulation
- stainless
- stainable
- stain
- smut
- rusty
- rust proof
- rotten
- ringer
- ring
- patine
- patina
- oxidize
- mildew
- loose smut
- larum
- knell
- jow
- jingle
- grain rust
- corrosion
- clapper
- campanulate
- buzzer
- bellpull
- bellman
- bell
- zinc oxid
- verdigris
- tintinnabulary
- ting
- sound bow
- rouge
- push botton
- peal
- gong
- corrode
- campanology
- toll
- hang up
- blight
- tong
- timber
- corrosive
- bong
- belljar
- teliospore
- intermission