فارسی

ویرایش

شاْرْ :(shar) در گویش گنابادی یعنی پاشیدن ، پاشیده شده

  1. غل و غشی که در طلا و نقره و چیزهای دیگر کنند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. بنا، عمارت باشکوه.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. شهر.
  2. کشور، مملکت: ایرانشار (ایرانشهر)

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. شاره: پارچه‌ای به غایت نازک و رنگین که بیشتر زنان از آن لباس می‌کردند و نیز جامة فانوس می‌ساختند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. جریان

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
flux

سورانی

ویرایش

شار

  1. شهر