شش انداز
(ش اَ)
صفت فاعلی
ویرایش- شش اندازه:
- کسی که شش بجول بازی کند.
- کسی که نرد بازد، نراد.
- کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد، در هوا اندازد و گیرد بطوری که هیچ یک زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا باشد.
- ماه شب چهارده، بدر.
- نوعی خورش که از تخم مرغ با پیاز ترتیب د
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشمنابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین