فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • شاهنامه

آوایش

ویرایش
  • /شکَنج/

شکنج

  1. چین و چروک. پیچ و خم.
    آبا تاج و با گنج نادیده رنج/ مگر زلف‌شان دیده رنج شکنج «شاهنامه»
  2. نوعی مار سرخ.

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه