شیوا
فارسی ویرایش
ریشهشناسی ویرایش
- پهلوی
آوایش ویرایش
- /شِی/وا/
صفت ویرایش
صفت
- فصیح. ظریف. بلیغ. نغز. خوب. جید. نیکو. شیوه شیوا. سخن شیوا.
- دهی است از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، آب از نهر کیاجو از رود سفیدرود.
مثال ویرایش
- گشتم از یُمن مدحت شه دین -- در سخن بس تبستغ و شیوا. (منجیک)
زبان دیگر ویرایش
- هندی
اسم ویرایش
- سومین تشخص تثلیث هندی، خدای مخرب.
––––
برگردانها ویرایش
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین