عرق
(عَ رَ)ازنا خبر بابا. افراد اکران مادر پتاحور
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- مایعی که از تقطیر جوشاندة برخی ازگیاهان مانند بیدمشک، کاسنی و... به دست میآید.
- نوشابة الکل دار که از تقطیر کشمش، انگور و... به دست میآید.
- مایعی مرکب از: آب، نمک، اوره و... که از غدههای زیرپوستی ترشح میشود. ~ کسی را در آوردن کنایه از: کسی را خسته و فرسوده کردن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(عِ رْ)
ریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- رگ. بصورت ال+ رق معرب شده و به عرق در زبان عربی تبدیل شده است.
- اصل، ریشه. رگ به معنی شریان، رگ خون، نژاد، گروه خونی، غیرت، و تعصب نیز میباشد. در فارسی ارق (عرق ملی)
یعنی رگ ملی یا غیرت ملی. عرق به معنی آبی که در گرمای شدیداز بدن خارج میشود عرق «ارق» میگویند که این کلمه نیز از رگ ریشه گرفته است. رق=ال+ رق. عرق به معنی گرفتن بخار و عصاره نیز ریشه در همین کلمه دارد. مانندعرق نعنا
عرق را به ارق ارتباط ندهیم، حتی اگر ارتباط داشته باشد! مفهوم ارق را در اولین احساس، با مایع دفع سموم بدن تلفیق نکنیم!
جمع
ویرایش- اعراق و عرو
قید
ویرایشارقی (عرقی)
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
برگردانها
ویرایش- ایتالیایی
اسم
ویرایش- انگلیسی
- transudation
- transudate
- sweat
- distillate
- arrack
- aqua
- vodka
- sweater
- sweat shirt
- sudorific
- sudoriferous
- spirits of wine
- spirit of wine
- sloe gin
- sciatic
- rum
- pull over
- prickly heat
- pimple
- perspire
- perspiration
- miliary
- miliaria
- marc
- maraschino
- kummel
- ipecacuanha
- ipecac
- heat rash
- grog
- distiller
- calvados
- anisette
- wooly
- woolly
- woolie
- sweat gland
- sudatory
- saddlecloth
- gin
- distill
- camphorate
- alembic
- turps
- pulque
- lather
- hidrosis
- suint
- aquavitae
- toddy
- sudatorium
- highball