(غَ یا غ)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش

مصدر لازم

ویرایش
  1. شوریدن دل.
  2. ابری شدن آسمان.

مصدر متعدی

ویرایش
  1. مشغول کردن چیزی ذهن را.
  2. غلبه کردن شهوت بر دل کسی.

(اِم

  1. تشنه بودن.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(غَ)

  1. بیست و دومین حرف از الفبای فارسی.
  2. کنایه از بلبل: چون این حرف به حساب ابجد برابر با عدد ۱۰۰ می‌باشد و بلبل را نیز هزار یا هزاردستان خوانند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین