(بِ)

(اِ

فارسی

ویرایش
  1. پذیرنده، قبول کننده.
  2. لایق، سزاوار.
  3. باتجربه، کارآزموده.
  4. بسیار، زیاد.
  5. آتیه، آینده. مق ماضی.
  6. ضامن.
  7. جزء پیشین بعضی از کلمه‌های مرکب به معنی «شایسته، درخور، مناسب»: قابل اعتماد، قابل اعتنا.
  8. جزء پیشین بعضی از کلمه‌های مرکب به معنی «دارای امکان و توانایی قبول کار یا حالتی»: قابل اجرا، قابل تحمل.

قاْبِلْ :(ghabel) در گویش گنابادی یعنی ارزش ، قیمت ، خوب ، کاردرست ، لایق ، معمولا برای تعارف بکار میرود در هنگام گرفتن ثمن در بیع

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

ویرایش
ایتالیایی

idoneo

انگلیسی
thorough paced