فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • عربی

آوایش ویرایش

  • /قَرْن/

  اسم ویرایش

قرن

  1. واحد اندازه‌گیری زمان معادل صد سال، سده.
  2. تندی سر مردم که به منزله جای سرون جانور است، زبر.
  3. شاخ، سرون.

ریشه شناسی۲ ویرایش

  صفت ویرایش

قِرَن

  1. نظیر، مانند.
  2. هم دست و حریف در شجاعت و کشتی و جز آن.
  3. شتری که آن را با شتر دیگر به هم بسته باشند.
  4. ریسمانی که با آن دو شتر ببندند.
  5. ترکش. شمشیر. تیز.

زبان دیگر ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • بهاری

  صفت ویرایش

قِرَن

  1. کُشنده، به قتل رساننده، کسی که در میدان جنگ بسیار می‌کشت.

زبان دیگر ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • سریانی

  اسم ویرایش

  1. گیسو، موی بافته.
  2. نوک مو.
  3. سر کوه.
  4. کرانه قرص آفتاب و بالای آن.
  5. آن چه نخست پیدا شود از شعاع آفتاب.
  6. رئیس قوم، مه.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن