قوت

فارسی

ریشه‌شناسی

• عربی

اسم

1. خوردنی، طعام.

منابع

• فرهنگ لغت معین

(قُ وَّ)

ریشه‌شناسی

• عربی

1. قوة

اسم

1. توانایی، قدرت.
2. زور. ج قوی.

منابع

• فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

انگليسی:food

برگردان‌ها

انگليسی:power

انگلیسی

vis

• stress
• strength
• punch
• pith
• nutrition
• nourishment
• maintenance
• intensity
• food
• emphasis
• bread
• accent
• penurious
• oriflamme
• nourish
• invigorate
• innutritious
• aliment
• nerve
• intensification
• impoverish
• emaciate
• atonic
• waste
• reassure
• energize
• decree law
• ukase