فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسى

آوایش

ویرایش
  • /لَنْدِ/هور/

لندهور

  1. درشت اندام، قوی هیکل. (فارسی امروز)
  2. (گفتگو): بسیار قدبلند و معمولا بیکاره، تنبل یا کم‌عقل.
    مردیکه‌ی لندهور خجالت نمی‌کشد، همینطور سرش را می‌اندازد پایین و می‌آید تو.
  1. به معنی پسر آفتاب ، چه لند به معني پسر و هور آفتاب را گويند و نام پادشاهي بوده عظيم‌الشان در هندوستان و اعتقاد برهمنان آن است که چون نير اعظم به مادر او نظر کرد او حامله شد و فارسيان به اين سبب او را لندهور خوانند. (برهان )
  2. در هندوستان پادشاهي بی‌پدر بزاد و او را به هندی راجه‌کرند نام کردند، چه عقيده هنود آن بود که آفتاب به مادرش که کنتی نام داشت نظر عنايت کرده و او حامله شده است . (آنندراج)
  3. نام پادشاهی ذوشوکت از پادشاهان هند و عقيده بر آن است که نير اعظم به والده‌اش که کنتی نام داشت نظر عنايت کرد و او حامله شد، لهذا عجمان او را لندهور نام کردند و معنی اين اسم پسر آفتاب بود، لند پسر را گويند و هور اسم نير اعظم است . (جهانگيری)
  4. از آن با حکيمان نيارم نشستن ..... که ايشان چو هورند و من لندهورم (سنائی)
  5. نام پهلوانی فرزند سعدان در افسانه‌های قديم .
  6. عامه در تداول خود مردی با اندام ضخم و بسيار بلندبالا را لندهور (به فتح دال ) گويند، چون عوج‌بن‌عنق.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین