(لَ وْ)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش

مصدر لازم

ویرایش
  1. بازی کردن.مشغول شدن ،سرگرم شدن،انس گرفتن به سخن کسی،جماع کردن
  1. آنچه مایة سرگرمی و بازی باشد.
  2. بازی، طرب، لعب.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین