اسم خاص

ویرایش

نام قوم و عشایر از قوم لر که به گویشی از لکی صحبت میکنند.[۱][۲][۳][۴]

  1. Windfuhr, G. (۲۰۰۹). The Iranian Languages, Routledge, p. ۵۸۷
  2. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000.
  3. Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989.
  4. V. Minorsky, “Lak”, Encyclopaedia of Islam.

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

پهلوی

واژه ملی و ملت این واژه را عرب از ملکوتا سریانی گرفته و خود سریانی ها آن را از آریایی ها در زمان زیر دست و زیر فرمان بودنشان گرفتند:

واژه آریایی *لِک lek ( در پهلوی lekā ) همخانواده با location انگلیسی و loka در سنسکریت به معنای سرزمین اقلیم بوم زمین است که از آن واژه مَلِک ( مَه=بزرگ لِک=سرزمین ) به معنای سلطان را ساخته اند.

واژه مملکت ( مام=بدنه - تمام لِک=ملت ات ) به معنای امپراتوری یا شاهنشاهی است که از پیوستن چندین ملت شکل میگیرد ( مام میهن=تمامیت میهن ) . در سنسکریت loka लोक در بلوچستان واژه mahlk مہلوک همتای واژه ملت هستند.

عرب از مَلِک واژه ملوک و از مملکت واژه ممالک را به دست آورده است.

*پیرس:

فرهنگ واژگان پهلوی: شادروان بهرام فره وشی

در سغدی واژه نافچ را برای ملت داریم. این واژه با ناف یا نافَگ پهلوی که به چم خانواده است، همریشه است. بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب

(لِ)

لُکْ :(lok) در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه ، خرد کردن

  1. هوبره.
  2. مرغابی بزرگ.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. قسمی رفتن شتر و اسب و جز آن‌ها میان یورتمه و قدم.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. سخنان بیهوده و هرزه.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. دمل شکم و کند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. بی دست، دست بریده، اشل.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. ابله، نادان.
  2. خسیس، فرومایه.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. پارچه و لتة کهنه و پاره پاره.
  2. لباسی که روستاییان پوشند، خواه نو خواه کهنه.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
stork