(مُ حَ رَّ)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش

(اِمف.)

  1. آن که از عشق و اندوه گداخته باشد.
  2. مرد بر جای مانده که نتواند برخیزد.
  3. برانگیخته شده، ورغلانیده.
  1. محرضین.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(مُ حَ رِّ)

  1. تحریک کننده، ورغلاننده، مشو
  1. محرضین.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(اِ