(مُ حَ لَّ)

فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

(اِمف.)

  1. تحلیل شده، تحلیل رفته.
  2. حلال گردانیده.
  3. هر آب که در آن شتران فرود آمده تیره و کدر ساخته باشند.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

(مُ حَ لِّ)

  1. حل کننده، تحلیل برنده.
  2. مردی که با زن سه طلاقه ازدواج می‌کند و او را طلاق می‌دهد تا آن زن بتواند دوباره با همسر پیشین خود ازدواج کند.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین

عربی ویرایش

(اِ

برگردان‌ها ویرایش

انگلیسی
dissolvent