مغازله
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- عربی
آوایش
ویرایش- /مَغازِله/
مصدر فعل لازم
ویرایشمغازله (قدیم)
- عشق بازی، عشق بازی کردن، معاشقه کردن. گفتگوی عاشقانه. مغازلة
- روزها در آنجا بسر میبردند و اغذیه لذیذ. شرابهای گوارا، و حشیش میکشیدند و با زنان زیبا و دلربا مغازله میکردند. «خداوند الموت»
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین