ملکه
(مَ لَ کِ)
فارسی ویرایش
ریشهشناسی ویرایش
- ملکة
اسم ویرایش
- سرعت ادراک و دریافت ذهن.
جمع ویرایش
- ملکات.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(~.)
ریشهشناسی ویرایش
- ملکة
- زن پادشاه، شهبانو.
- زنی که پادشاه باشد.
- زنی که نمونة بارز یک خصوصیت ظاهری یا باطنی است: ملکه عصمت، ملکه زیبایی و مانند آن.
- جنس مادة بالغ و بارور در جامعة حشرههای اجتماعی (زنبور عسل، موریانه، مورچه)
- که کار تخمگذاری را انجام میدهد.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
اسم ویرایش
- ملکه
برگردانها ویرایش
ترجمهها
- ایتالیایی
اسم ویرایش
- انگلیسی
- rial