نقشه
(نَ ش)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایش- نقشه
- واژگانِ ( نقش، نقشه ) واژگانی ایرانی هستند: بررسی تکواژها: 1 - ( ن ) در این واژه از پیشوندِ ( نی ) در زبانهای اوستایی ، سانسکریت و پهلوی گرفته شده است که در زبانِ پارسی کنونی به دیسه یِ ( نِ ) در آمده است: برای نمونه در واژگانی همچون ( نِوشتن، نِگاشتن، نِشیب، نِمودن، نِوار و. . . ) . پس نباید به دیسه یِ ( نَ ) خوانده شود بلکه ( نِ ) ؛ چنین لغزشهایی گهگاهی در واژگانی همچون ( درست:نِوار / نادرست:نَوار ) ، ( درست:نِشیب/نادرست:نَشیب ) ، ( درست:نِغش ( نِکش یا نِخش ) /نادرست:نَقش ) دیده می شود. 2 - تکواژه یِ ( کش ) :این واژه در زبانِ اوستایی ( کَرِش، کَرشا، کَرشَ ) ، پهلوی - پارسی میانه ( کِشیدن/کش ) ، سانسکریت ( کَش، کَشَ ) بوده است که در زبان پارسیِ کنونی به دیسه یِ ( کَشیدن یا کِشیدن ) درآمده است. زبانِ اوستایی: کَرِش:کشیدن، شیار زدن کَرشا، کَرشَ:شیارِ گِرد، خط گِرد کشیدن رویِ زمین زبان سانسکریت: نی - کَشَ:نما، منظر، چهره کَش: تراشیدن، خراشیدن، مالیدن، ساییدن، پنجول زدن، با سنگ محک مالش دادن کَشَ:مالش، سایش، خراش، سنگ محک زبان پارسی میانه - پهلوی: کِشیدن ( بُن کنونی:کِش ) :draw پارسیِ کنونی: کَشیدن:draw نکته ( یادداشت نگارنده ) : 1 - گهگاهی در زبانِ پارسیِ کنونی به درستی واژه ( کشیدن ) به دیسه یِ ( کَشیدن kashidan ) خوانده می شود؛ چراکه واژگان با ریشه یِ یکسان در گذر زمان و فرآیند زبانی از یکدیگر ناهمسان می شوند. در پارسیِ کُنونی نیز واژه ( کِشیدن ) به چمِ ( هُل دادن ) و واژه ( کَشیدن ) به چمِ ( شیار زدن یا draw ) می بایست بُن کنونیِ ناهمسانی داشته باشند. 2 - در زبان اوستایی واژگانی همچون ( کَرش، کَرشَ، کَرشا ) بکار رفته اند. باید دانست که زدایشِ آواییِ ( ر ) در زبانهای ایرانی رواگمند بوده است: برای نمونه واژه اوستاییِ ( کرش ور ) به دیسه یِ ( کشور ) در پارسیِ کُنونی در آمده است و واژگانی از این دست در گذار از زبان اوستایی به زبانهای دیگر و یا درونِ خودِ زبانِ اوستایی - سانسکریت به چشم می خورد. 3 - پس از کندوکاو در ریشه یابیِ واژگانِ ( نقش، نقشه ) آشکار می شود که واژه ( کشیدن ) تواناییِ کاربستِ پیشوندهایِ دیگر را دارد. ( اَن ( هَن ) ، هم، سر، آز، نِ، پیش، پس، زبر، بالا، زیر و. . . ) همچنین است: ( نِکش، نِکشه، نِکشش و. . . از کارواژه یِ نِکشیدن ) 4 - واژه یِ سانسکریتی که در فرتورِ زیر با پیکانِ سرخ رنگ نشانه گذاری شده است، به روشنی با واژه ( نقش ) همبسته و مرتبط است ولی با توجه به ناهمسانیِ آواییِ ( s ) در پیوند با واژه زیرینَش شاید بتوان ( کَشَ ) را در این واژه یِ نشانه گذاری شده با واژه ( کاس ) در زبان اوستایی و ( کَس ) در زبان سانسکریت به چمِ ( پرتو افکندن، درخشیدن ) همپیوند دانست. در این باره باید زبانشناسان نظر دهند. پَسگشت ها ( references ) : 1 - رویه هایِ 363 و 364 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) 2 - رویه یِ 432 از نبیگِ ( فرهنگ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یِ دوم رویه یِ 426 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یِ دوم 3 - رویه یِ 51 از نبیگِ ( فرهنگنامه یِ کوچک پهلوی ) نوشته ی ( دیوید مک کنزی ) پیوستِ نکته 4 از دیدگاه پیشین: واژه ( نقش، نقشه ) از تکواژِ پیشوندیِ ( نی ) به همراه بخشِ ( kas، kasa ) در زبانهای اوستایی و سانسکریت برگرفته شده است. ( کاس ) به چمِ ( نمایان شدن، خود را نشان دادن، درخشیدن، دارایِ شکل یا منظر مطبوع ) و واژه یِ ( کاسَ ) به چمِ ( پدیدار، هیکل، منظر، ظهور، حضور ) بوده است. باید دانست که دگرگونیِ آوایی ( س/ش ) و ( ک/ق ) بسته به هر دوره یِ تاریخی رواگمند بوده است. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . به دیسه یِ آواییِ ( s ) در واژه یِ نشانه گذاری شده با پیکانِ سُرخ رنگ در فرتور بالا بنگرید، آنگاه درخواهید یافت که این واژه باواژگانِ ( کاس، کاسَ ) در فرتورهایِ پایین همبسته و مرتبط هستند. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . از نگرِ ریشه یابی، دیدگاهِ من نیز همین است و به گمانم واژه ( نقش ) یک بخش پیشوندیِ ( نی ) و بخشِ دیگری به چمِ ( پدیدار شدن، نمایان شدن ) دارد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . پَسگشتها ( references ) : 1 - رویه 375 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) 2 - رویه 454 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یکم ( ویرایش:پَسگشتهایِ پیامِ پیشین از نبیگِ ( فرهنگِ سنسکریت - فارسی ) پوشینه یِ یکم بودند، که به نادرستی پوشینه دوم نوشته شده است. )
اسم
ویرایش- صفحة کاغذی که در آن شکل و اندازه و عوارض زمین یا قسمتی از سطح آن با مقیاسهای مختلف و معین ترسیم شده
استعاره
ویرایش- طرح و صورت کار و عملی که در آینده باید انجام شود.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
اسم
ویرایش- گوش
آوایش
ویرایش[gush]
برگردانها
ویرایشترجمهها
- ایتالیایی
اسم
ویرایشاسم
ویرایش- انگلیسی
- scheme
- project
- programme
- program
- plat
- plan
- model
- map
- design
- wrench
- weather map
- tracer
- topography
- topographer
- surveyor
- survey
- sketch
- shift
- scale
- rescale
- relief map
- projection
- plot
- planography
- planless
- module
- memory map
- mapping
- machinate
- karnaugh map
- inwrought
- idea
- graph
- floor plan
- fantasy
- drawing
- draftsman
- designment
- contour map
- contour
- compass
- chart
- cartography
- cartographer
- working drawing
- uranometry
- surveyor's level
- status map
- rodman
- profile
- plotter
- pipe dream
- finagle
- engine
- cut and dry
- cut and dried
- conspiracy
- cartogram
- sinusoidal projection
- shading
- photomap
- pattern
- hatchery
- fanion
- cartographic
- protraction
- gatefold
- uncharted
- schematize
- pull in
- power play
- ground plan
- fret
- depict
- pushpin
- mercator projection
- hypsography
- hydrography
- chorography
- backer
- blueprint
- isoclinic line
- jigsaw puzzle