(بَ)

صفت ویرایش

  1. کاربندنده:
  2. به کار گیرنده، استعمال کننده.
  3. عمل کننده، اجرا کننده.
  4. عامل، کارگزار، مأمور.
  5. فرمانبردار، مطی

فارسی ویرایش

ریشه‌شناسی ویرایش

؛ ~ شدن (کن.)

  1. اطاعت کردن، فرمانبرداری کردن.

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین