کارد
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- ابزاری مرکب از یک لبة تیز و یک دسته که برای بریدن به کار رود، چاقو. ؛~به استخوان کسی رسیدن کنایه از: وضع بسیار سختی داشتن. ؛ مثل ~ُ پنیر بودن کنایه از: سخت مخالف و دشمن یکدیگر بودن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
اسم
ویرایش- کارد
- آلت برٌنده ای از آهن که دارای تیغه و دسته است. چاقو.
برگردانها
ویرایشترجمهها
مترادفها
ویرایش- چاقو
ضرب المثل
ویرایش- کارد از گوشت گذشتن.
- کارد به استخوان رسیدن.
- کاردش بزنی خونش در نمی آید: نهایت خشمگین است.
- کارد مطبخ است:بهمه کاری می خورد.
- کارد و پنیر بودن:سخت دشمن یکدیگر بودن.
- ایتالیایی
اسم
ویرایشاسم
ویرایش- انگلیسی
- stiletto