کشاورزی

فارسی

ریشه لغت

• فارسی

آوایش

• /کِشا/ورزی/

اسم مصدر

کشاورزی

1. زراعت، زراعت کردن. کسی بنام کشاورز که حرفه‌اش زراعت باشد.

   کشاورزی ممکن است از چهار بخش یا هجا درست شده باشد و اصطلاحی کهن بوده و با کشور قرابت دارد، کشور و کشاورز هر دو با کِش به معنی متغیر و قابل بسط یافتن است، درست شده.

مترادف‌ها

• باغداری

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی: agriculture
• ایتالیایی: agricoltura
• انگلیسی: tillage
• husbandry
• arboretum
• agronomy
• agronomic
• manure
• georgic
• agriculturist
• agriculturalist
• outturn
• sovkhoz
• hacienda
• agro
• latifundium
• dibber