(~.)

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. کنت:
  2. کندن: در پهلوی کنتن kantan بوده است . ( ( فرود آمد از تخت ویله کنان زنان بر سر و گوشت ِ بازو کنان . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 245. ) واژه ی " کندن " فارسی ، پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " خندق ، قنات، کانال " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد.

پسوند

ویرایش
  1. محل و موضع و قریه و شهر و آن به صورت پسوند در اسامی امکنة ماوراءالنهر دیده می‌شود: اوزکند.

صفت مفعولی

ویرایش
  1. در ترکیبات به معنی «کنده» آید.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

و کوب (کَ دُ)

(اِم

  1. اضطراب، تشویش، آشوب.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(کُ)

  1. مقابلِ تیز و تند.
  2. کودن و نادان.
  3. دلیر و پهلوان.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(کَ)

  1. جراحت، ریش.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. گریز.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. کنده و چوب ستبری که بر پای اسیران و مجرمان می‌بستند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

کُنْدَ :(konda) در گویش گنابادی به معنی چوب هیزم میباشد.

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
unready