کوک
فارسی
ویرایشاسم
ویرایش- گنبد.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- کمان.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- بخیة درشتی که بر جامه بزنند.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
اسم
ویرایش- آواز بلند.
- میزان کردن یک آلت موسیقی مطابق دستگاهی خ
اصول
ویرایش- ابزاری در ساعت یا بعضی از اسباب بازیها که با پیچاندن فنر مخصوص ساعت را تنظیم یا اسباب بازی را به کار میاندازد. ؛توی ~کسی یا چیزی رفتن کنایه از: دربارة آن مطالعه و بررسی کردن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
کُوک :( kowk) در گویش گنابادی یعنی کَبک ، کوک کردن چیزی
برگردانها
ویرایش- انگلیسی
- tuneable
- tunably
- tunable
- stitch
- basting
- wound
- winder
- wind
- unsew
- tuned
- truss
- tent stitch
- tacker
- shirring
- lockstitch
- keyed
- key
- diapason
- crank
- coke
- backstitch
- unwind
- tune
- stem winding
- stem winder
- spindle
- purl
- overstrung
- baste
- attune
- ligature
- high strung
- featherstitch
- topstitch
- shirr
- running stitch
- pinwork
- purl stitch
- tuning pipe