گز
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- فارسی
آوایش ویرایش
- /گَز/
اسم ویرایش
گز
- (قدیمی): واحد طول که در قدیم معادل ۲۴ انگشت بود.
- نوعی شیرینی سنتی متعلق به اصفهان است. گز اصفهان، سوغاتی اصفهان.
- نوعی پارچه. نوعی تیر بیپر. گاز، دندان، سن.
اسم ویرایش
گِز
- نگاه کردن؛ خیره شدن به شخص یا چیزی.
صفت ویرایش
- گس.
مثال ویرایش
- گز نکرده پاره کرده کنایه از: کاری نسنجیده و از روی بیفکر کردن.
برگردانها ویرایش
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس/ شاهنامه