گنده
فارسی ویرایش
(گَ دِ)
صفت ویرایش
- گندیده، عَفِن.
منابع ویرایش
- فرهنگ فارسی معین
(گُ دِ)
- درشت، خشن یا بزرگ.
منابع ویرایش
- فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ یا دِ)
اسم ویرایش
- گلولهای که از خمیر به جهت یک عدد نان درست کنند؛ چانهٔ خمیر.
صفت ویرایش
- مدور، گِرد.
- کوفتهٔ بزرگی که از گوشت سازند و در شُلهپلو و آتش اندازند.
- گرهی که از بدن برآید و درد نکند؛ ثؤلول، آژخ.
- تختهٔ کفشگران.
منابع ویرایش
- فرهنگ فارسی معین
برگردانها ویرایش
- انگلیسی
- whopper