فارسی

ویرایش

(گَ)

ریشه شناسی

پهلوی

  1. گردو، جوز.
  2. واژه گوز معادل ابجد 33 تعداد حروف 3 تلفظ ga ( o ) vaz ترکیب ( اسم ) [مخففِ گوزن پهلوی ( زیست شناسی ) [قدیمی] مختصات ( اِ. )

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(گُ)

  1. چشم، عین.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  1. باد صداداری که از مخرج و ماتحت انسان خارج می‌شود، تیز، ضرطه. ؛ ~ چه ربطی به شقیقه دارد کنایه از: دو چیز نامتجانس و نامربوط، جواب حرف نامربوط. ؛گنده ~ی کردن ادعا کردن، تفاخر بی اصل و اساس کردن.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

فرهنگ کوچک زبان پهلوی

فرهنگ واژه های اوستا

فارسی:گوز عربی:ظرطه انگلیسی:fart(فارت)

آوایش

ویرایش

[guz]

برگردان‌ها

ویرایش
انگلیسی
fart