resolve
انگلیسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشگرفته شده از انگلیسی میانه، از واژهٔ لاتین resolvō
آوایش
ویرایش- دوباره حل کردن
- (UK) آیپا: /ɹiˈsɒlv/, X-SAMPA: /ri"sQlv/
- پساوند انگلیسی:-ɒlv|-ɒlv
- (US) آیپا: /ɹiˈsɑlv/, X-SAMPA: /ri"sAlv/
- پساوند انگلیسی:-ɑlv|-ɑlv
- دیگر معنیها
- (UK) آیپا: /ɹɪˈzɒlv/، /ɹiːˈzɒlv/, X-SAMPA: /rI"zQlv/, /ri:"zQlv/
- پساوند انگلیسی:-ɪzɒlv|-ɪzɒlv or پساوند انگلیسی:-iːzɒlv|-iːzɒlv
- (US) آیپا: /ɹiːzɒlv/
خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.noicon (پرونده)
فعل
ویرایشخطای لوآ در پودمان:languages/data/2 در خط 1789: attempt to concatenate field '?' (a nil value).
- I’ll have to resolve the equation with the new values.
- مجبورم معادله را با مقدارهای تازه دوباره حل کنم.
- I resolve to finish this work before I go home
- تصمیم دارم که پیش از آنکه بروم خانه این کار را انجام دهم.
- After two weeks of bickering, they finally resolved their differences
- آنها پس از دو هفته بحث فرسایشی، بالاخره تفاوتهای یکدیگر را پذیرفتند.
- (با مفعول، بدون مفعول، انعکاسی) شکسته شدن به اجزای سازنده، تجزیه شدن، به حالت اولیه یا ساده تر رسیدن.
- (رایانه) پیدا کردن آدرس آیپی یک کاربر.
- (کم کاربرد، با مفعول) آب کردن، ذوب کردن، مایع کردن
- (کم کاربرد، بدون مفعول) آب شدن، ذوب شدن، حل شدن، مایع شدن یا نرم شدن یک مادهٔ جامد.
- (بدون کاربرد، با مفعول) مایع کردن یک گاز یا بخار، دچار میعان کردن
عبارتهای گرفته شده
ویرایشعبارتهای مرتبط
ویرایشاسم
ویرایشخطای لوآ در پودمان:languages/data/2 در خط 1789: attempt to concatenate field '?' (a nil value).
- تصمیم، همت، تمایل به انجام کاری
هم معنی
ویرایشایتالیایی
ویرایشفعل
ویرایشresolve
- سوم شخص مفرد حال اخباری resolvere
هم خانواده
ویرایشلاتین
ویرایشفعل
ویرایشresolve
- دوم شخص مفرد حال معلوم امری resolvō
پرتغالی
ویرایشفعل
ویرایشresolve
- Third-person singular الگو:pt-verb form of/pronoun present indicative of verb resolver.
- Second-person singular الگو:pt-verb form of/pronoun affirmative imperative of verb resolver.