آراسته
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- فارسی
آوایش
ویرایش- /آراسته/
صفت مفعولی
ویرایشآراسته
- آرایش شده و زینت و زیور داده شده. مزین، منظم. آراست.
- آراسْتَ: در گویش گنابادی یعنی آرایش کرده، اصلاح کرده، مرتب، اُتو کشیده
صفت
ویرایش- آماده، مهیّا. آهستگی، درنگ. آسایش، راحتی. خاموشی، سکوت. امن، امان. بستر، خوابگاه. جایگاه، مقام. جای خلوت.
قید
ویرایش- آهسته، به تأنی. اطمینان خاطر. مرتب، تر و تميز
برگردانها
ویرایشترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن