فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آگاهاندَن/

  مصدر فعل متعدی ویرایش

آگاهاندن

  1. بن مضارع آگاهان؛ آگاه کردن، مطلع کردن.
    فرانسه مجبور شد روس‌ها را بیاگاهاند.‌«طالبوف»

مترادف‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین