فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • پهلوی

آگاه

  1. آنکه از کاری یا خبری با اطلاع است، باخبر، مطّلع. واقف، عارف، هوشیار، بیدار. آگاه.
  2. آنکه در امری بینش و بصیرت دارد، دانا.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن