آگاه
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- پهلوی
صفت
ویرایشآگاه
- آنکه از کاری یا خبری با اطلاع است، باخبر، مطّلع. واقف، عارف، هوشیار، بیدار. آگاه.
- آنکه در امری بینش و بصیرت دارد، دانا.
واژههای مشتق شده
ویرایشبرگردانها
ویرایشترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن