خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
آگاه
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
صفت
۱.۳
واژههای مشتق شده
۱.۳.۱
برگردانها
۱.۳.۲
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
پهلوی
صفت
ویرایش
آگاه
آنکه از کاری یا خبری با اطلاع است،
باخبر
، مطّلع. واقف، عارف، هوشیار، بیدار. آگاه.
آنکه در امری بینش و بصیرت دارد،
دانا
.
واژههای مشتق شده
ویرایش
آگاهی
،
آگاهان
،
آگاهانه
،
آگاهمند
،
آگاهاندن
،
آگاهانیدن
،
آگاهساختن
،
آگاهشدن
،
آگاهکردن
برگردانها
ویرایش
ترجمهها
ایتالیایی:
consapevole
انگلیسی:
aware
wide awake
ware
informed
hep
conversant
conscious
cognizant
aware
wist
warn
subconscious
semiconscious
prescient
preconsclous
know
intuit
inform
inconscient
incognizant
admonish
acquaint
notification
informer
notify
informant
disabuse
debunk
منابع
ویرایش
فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن