خانه
تصادفی
ورود
تنظیمات
کمک مالی
دربارهٔ ویکیواژه
تکذیبنامهها
جستجو
آگاهکردن
زبان
پیگیری
ویرایش
فهرست
۱
فارسی
۱.۱
ریشه لغت
۱.۲
آوایش
۱.۳
اسم مرکب
۱.۴
مترادفها
۱.۴.۱
منابع
فارسی
ویرایش
ریشه لغت
ویرایش
فارسی
آوایش
ویرایش
/آگاه/کردَن/
اسم مرکب
ویرایش
آگاهکردن
مطلع کردن.
برای اینکه مبادا من ... از خرابی کارها آگاهش کنم ... مرا از شاه دور کنند. «
حاجسیاح
»
(قدیم): بیدار کردن.
دوان سوی
لهاک
،
فرشیدورد
/ شد او را ز خوابخوش آگاه کرد «
فردوسی
مترادفها
ویرایش
آگاه
،
آگاهی
،
آگاهان
،
آگاهانه
،
آگاهمند
،
آگاهاندن
،
آگاهانیدن
،
آگاهساختن
،
آگاهشدن
منابع
ویرایش
فرهنگ بزرگ سخن