ترس

فارسی

ریشه لغت

• فارسی

آوایش

• /تَرس/

صفت

ترس

1. ترس به معنای اظطراب و استرس، حس طبيعی انسان می‌باشد كه در مقابل خطرها به نوعی زنگ خطر است.

ریشه شناسی۲

• /تُرُسْ/

1. در گویش گنابادی یعنی خاک سفت ( نوعی از خاک که چون سنگ سفت است و نه سنگ است و نه خاک و با آن نمیتوان گل درست کرد.)

صفت فاعلی

1. در ترکیب به معنی ترسنده آید، خداترس.

زبان دیگر

• عربی

آوایش

• /تُرُس/

اسم

1. سپر.
2. (جمع): اتراس.
3. بیم، هراس.

صفت

1. زمین سخت، محکم‌.

––––

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• ایتالیایی: paura
• panico
• spavento
• timore
• انگلیسی: misgiving
• horror
• gris
• fray
• fear
• dread
• dismay
• awful
• xenophobe
• terrorless

• terror
• scarecrow
• phobia
• intrepid
• impavid
• fright
• eye opener
• bloodcurdling
• awesome
• panic
• cower
• bogeyman
• algophobia
• abhor

• phobic
• diffidence
• awe
• anglophobia
• agoraphobia
• aghast
• acrophobia
• terrorism
• stampede
• escapade
• crouch
• boggle
• stare
• claustrophobia
• gooseflesh

منابع

• فرهنگ لغت معین