تنک

فارسی

(تُ نُ)

تُنُکِ :(tonowke) در گویش گنابادی یعنی شورت

تُنُکْ :(tonok) در گویش گنابادی یعنی پهن ، پهن کردن ، گستردن

صفت

1. نازک و لطیف.
2. پهن.

منابع

• فرهنگ لغت معین

1. پراکنده، کم پشت

آوایش

/tɔnɔkˈ/

برگردان‌ها

انگلیسی: sparse

اسم

ادا، اطوار (واژه ی تنک به این چم دست کم در شمال استان فارس متداول است)

آوایش

/tænɛkˈ/

برگردان‌ها

انگلیسی: gesture، grimace

انگلیسی

sparse

• stingy
• sparsity
• sparseness