1. مکان، موض
  1. رختخواب، بس

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  • پهلوی
  • واژه جا معادل ابجد 4 تعداد حروف 2 تلفظ jā نقش دستوری اسم ترکیب (اسم) [پهلوی: giyāk] ‹جای› مختصات (زَ دَ) (مص م .) آواشناسی jA الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع واژگان عامیانه فرهنگ فارسی معین
  1. منزل، مأوا.
  2. ظرف، بشقاب.
  3. قدر، منزلت. ؛از ~ دررفتن کنایه از: عصبانی شدن، خشمگین شدن. ؛~ تر است و بچه نیست کنایه از: فرد مورد نظر دررفته، آن شی ء از میان رفته.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • واژگان عامیانه

زدن (زَ دَ)

مصدر متعدی

ویرایش
  1. جنس بدلی یا نامرغوب را به جای مرغوب و اصلی به کسی دادن یا فروختن، قالب کردن.
  2. از ترس، نظر و تصمیم خود را عوض کردن.
  3. کسی را به جای دیگری معرفی کردن.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • واژگان عامیانه
  1. مکان

برگردان‌ها

ویرایش

کلمات مرتبط

ویرایش
ایتالیایی

locale

località

posto

luogo

spazio

انگلیسی
vacantness