جل
فارسی
ویرایشریشه شناسی
ویرایش- عربی
آوایش
ویرایش- [جَ لَّ]
صفت
ویرایش- بزرگ، کبیر.
استعاره
ویرایش- جلالخالق: بزرگ است آفریننده.
- جل جلاله: بزرگ است شکوه او (خدای).
گنابادی
ویرایشاسم
ویرایش- جُل: در گویش گنابادی به پشگل گوسفند جل گویند. خورجین و پاهلون الاغ را هم جل گویند.
- جَلَ: در گویش گنابادی یعنی تگرگ.
سنگسری
ویرایش- [جُ لّ]
اسم
ویرایش- پارچه کهنه فرسوده و بیارزش.
- پارچه از هر جنس.
- پوششی برای چارپایان، پالان.
- (جَ): نک چکاوک.
––––
برگردانها
ویرایشترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین