فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /خَستِه/

  صفت مفعولی ویرایش

خسته

  1. ویژگی آنکه یا آنچه توانایی‌هایش به علت کار زیاد یا عامل دیگر کم شده است، مجروح، آزرده.
  2. فرسوده، رنجدیده.

ریشه شناسی۲ ویرایش

  اسم ویرایش

  1. زمینی که از بسیاری آمد و شد خاک آن کوفته و نرم شده باشد؛ زمین خسته.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین