خسته
فارسی ویرایش
ریشه لغت ویرایش
- فارسی
آوایش ویرایش
- /خَستِه/
صفت مفعولی ویرایش
خسته
- ویژگی آنکه یا آنچه تواناییهایش به علت کار زیاد یا عامل دیگر کم شده است، مجروح، آزرده.
- فرسوده، رنجدیده.
ریشه شناسی۲ ویرایش
اسم ویرایش
- زمینی که از بسیاری آمد و شد خاک آن کوفته و نرم شده باشد؛ زمین خسته.
––––
برگردانها ویرایش
ترجمهها
منابع ویرایش
- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین