فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • بهاری

آوایش

ویرایش
  • /خَف/

خف

  1. مخفف خفه، گلوله برای تنظیم هواکش تنور خانگی در گذشته که پارچه‌ای بود باندازه دهانه دریچه هواکش تنور.
  2. آتشگیره، گیاه خشک که زود آتش بگیرد.

خُفَ

  1. خُفَ: در گویش گنابادی یعنی عطسه ، معادل واژه حَکَُچَ در گناباد است.

خَفِّ

  1. (عربی): سبک، خفیف. کفش.



ترجمه