فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • شاهنامه

آوایش

ویرایش
  • /زَن/جادو/

  اسم مرکب

ویرایش

زن‌جادو

  1. پیرزنی بد ترکیب و شهره به غول که بواسطه جادوگری، خود را به شکل زنان جوان درمی‌آورد تا مردان را شکار کند.
    زن جادو آواز اسفندیار.....چو بشنید شد چون گل اندر بهار (شاهنامه)

منابع

ویرایش