فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش
  • /سایِه/

سایه

  1. (فیزیک): تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در یک سطح یا در فضا ایجاد نی‌شود، مقابل روشن.
  2. محیط تاریکی که در اثر قرار گرفتن جسم تیره در برابر نور ایجاد می‌شود؛ شبح.
  3. از اسامی زنانه ایرانی.
  4. پناه، حمایت.
  1. سایه کسی را با تیر زدن کنایه از: سخت با او دشمن بودن. #زیر سایه کسی بودن: مورد حمایت و توجه او بودن.

زبان دیگر

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • بهاری
  1. شمار، شمارش، شمارش تعدادی از یک چیز مانند تعداد گردو؛ سایوار یعنی شمارش دارد.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه‌ها

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن