روشن
ریشه لغت
ویرایش- پهلوی
آوایش
ویرایش- /روشَن/
صفت
ویرایشروشن
- دارای نور، درخشان، تابان، آشکار، واضح؛ مقابل تاریک.
- تابناک. نورانی. منور. درخشان. تابان. چیز دارنده نور مثل چراغ و آفتاب و اطاق روشن. مُضی ٔ. منیر. باهر. بافروغ.
––––
برگردانها
ویرایشمنابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن