آفتاب
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- فارسی
آوایش
ویرایش- /آفتاب/
اسم
ویرایشآفتاب
- ستاره نورانی (از ثوابت) مرکز منظومه شمسی که نور و حرارت زمین از آن است. خورشید، شمس.
- (مجاز): نوری که از خورشید به زمین میتابد، نور و تابش خورشید.
- آفتاب از سر دیوار گذشتن: نزدیک شدن غروب.
واژههای مشتق شده
ویرایش- آفتاب شدن، آفتاب دادن، آفتاب گرفتن، آفتاب خوردن، آفتاب چریدن، آفتاب سا، آفتاب اندا، آفتاب بالانس، آفتاب پرست، آفتاب لب بام، آفتاب گز کردن
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت بزرگ، فرهنگ لغت معین