زمین
فارسیویرایش
ریشه لغتویرایش
- پهلوی
آوایشویرایش
- /زَمین/
اسمویرایش
زمین
- سومین سیاره از سیارات منظومه شمسی به نسبت دوری از خورشید.
- مساحتی از خاک که در آن کشت و زرع میکنند.
- خاک، کره زمین
استعارهویرایش
- زمین و زمان کنایه از: همه جا و همه چیز.
- زمین را به آسمان دوختن کنایه از: دست به کار محال زدن و به قصد پیروز شدن از هیچ تلاشی فرو گذار نکردن.
––––
برگردانهاویرایش
ترجمهها
منابعویرایش
- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین