(طَ رْ)

فارسی

ویرایش

طِرَفْ :(teraf) در گویش گنابادی یعنی مواجهه ، رو در رو شدن ، مقابل هم قرار گرفتن

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. چشم، گوشة چشم.
  2. نگاه از گوشة چشم.
  3. پایان و کنارة چیزی.
  4. در فارسی به معنی کمربند و بند طلا یا نقره که بر کمر بندند هم گفته شده.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(طُ رَ)

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. جِ طرفه ؛ چیزهای تازه و عجیب.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(طَ رَ)

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. جانب، کرانه.
  2. سوی، جهت.

(عا.)

  1. نزدیک به زمان خاصی یا حوالی آن.
  2. فرد شناخته شده و غایبی میان دو یا چند نفر، یارو.
  3. پاره، جزء.
  4. ناحیه، منطقه.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

===آوایش===: طَرف

برگردان‌ها

ویرایش
ایتالیایی

lato

versante

انگلیسی
wing