عاشق
فارسی
ویرایشگونههای دیگر نوشتاری
ویرایشریشه لغت
ویرایشآوایش
ویرایش- /عاشِق/---/خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.عاشق (جمع عشاق)
صفت
ویرایشعاشق
- آنکه کسی یا چیزی را بسیار دوست دارد، دلداده، دلباخته.و وابسته اش است،،و بدون او نمیتواند به زندگی ادامه دهد،و او به آن شخص انرژی میدهد و کنار او شاد است.
- (تصوف): سالکی که به خداوند عشق میورزد. دلباخته، دلداده، آنکه کسی یا چیزی را بسیار دوست دارد.
- اوستایی: آیشکا، خواست، خواهش، میل، -ایش: خواستن، میل داشتن، آرزو كردن، جستجو كردن
زبان دیگر
ویرایشریشه لغت
ویرایش- آذری
اسم
ویرایشعاشیق
- نوازنده چگئور، تار، سهتار.
––––
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
ویرایشفرهنگ واژه های اوستا
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ کوچک زبان پهلوی