عدل
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- عربی
آوایش
ویرایش- /عَدْل/
مصدر لازم
ویرایشعَدل
- دادگری کردن، داد دادن.
- رفتار کردن به گونه ای که خالی از غرضورزی بوده و همچنین خردمندانه و مطابق با اصول اخلاقی باشد.
صفت
ویرایش- دادگر.
قید
ویرایش- درست، دقیقاً.
اسم
ویرایشعِدل
- یک لنگه از دو لنگه جوال. مثل و مانند چیزی در وزن و بها.
- علی کرمانی با کمک یک جوان دیگر عدلهای پُر از دارو را آماده کرد. «خداوند الموت»
کهن واژه
ویرایش- عدل ممکن است در زبان معیار باستان به صورت عَ - دَل قابل تلفظ بوده و مفهومی مانند سوراخ کردن یا پاره کردن پرده بکارت و مانند آنها بوده است.
ترجمه | ||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|