فارسی

ویرایش

گونه‌های دیگر نوشتاری

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /قورِی/

قوری

  1. ظرفی کوچک، کمابیش استوانه یا کروی برای دم کردن چای.
  2. آوندی است لوله‌دار که در آن چای و جز آن دم می کنند.
  3. دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنه آن ۲۱۱ تن. آب آن از چاه و رودخانه، محصولات آن غلات ، خرما، تنباکو و لیمو. شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی، شغل زنان آنجا فرش و گلیم‌بافی است. (دهخدا: از فرهنگ جغرافیایی ایران)

زبان دیگر

ویرایش
  • بهاری

قورِه

  1. خشک، خالی، زمین بی‌آب و علف.
    قورِه یِردِه.
    زمین بایری است.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه‌ها

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین